شادی مامانی وبابایی
به نام خدا شادی شفیع پور عشق من وقتی به دنیا اومدی تازه من فهمیدم میشه بیشتر دوست داشت تو رکورد تمام دوست داشتنی هامو شکوندی وقتی به دنیا اومدی تنها کسی بودی که بیشتر از خودم دوستت داشتم . . . ودارم . . . و خواهم داشت شادی وقتی نگاه اولت تو چشم ما آشنا شد حتی شبها خونه ما با نور توآفتابی شد هنوز صدای گریه هات تو گوشم آواز میخونه آهنگی که ساخته بودی قشنگترین بود تو خونه دست کوچولو پا کوچولو حتی نفس هات کوچولو موهات مثال ابریشم پوست تنت عین هلو به نرمی و لطافت ابرهای آسمونیه نوازش های نفست وقتی رو گونم میشینه با اولین خنده ی تو شادی توی دلها نشست اسم تو باورم شدو غصه...
نویسنده :
باران
2:57